به نام خدا
بار خدايا مرا روزي كن دوستي خويش و دوستي دوستان خويش
و دوستي آن كه مرا به دوستي تو نزديك گرداند و دوستي خود را
به من دوست تر گردان از آب سرد بر تشنه.
رسول اكرم (ص) - روانهاي روشن
به نام خدا
آن که رخسار تو رنگ گل و نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد
آن که گیسوی تو را رسم تطاول آموخت
هم تواند کرمش داد من غمگین داد
حافظ
آیا مصیبتی بزرگتر از دوری از خدا وجود دارد؟
آیا غیر از خود ما بر این مصیبت مقصریم؟
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم | غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم | |
دلِ بیمارْ شد از دست؛ رفیقان مددی! | تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم | |
آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت | بازش آرید؛ خدا را! که صفایی بکنیم | |
خشک شد بیخ طرب، راه خرابات کجاست؟ | تا در آن آب و هوا نَشو و نمایی بکنیم | |
مدد از خاطر رندان طلب ای دل! ور نه | کار صعب است، مبادا که خطایی بکنیم | |
سایه طایر کم حوصله کاری نکند | طلب از سایهٔ میمون هُمایی بکنیم | |
دلم از پرده بشد، حافظ خوشگوی کجاست؟ | تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم |
نصيحتي كنمت بشنو و بهانه مگير
هر آن چه ناصح مشفق بگويدت بپذير
ز وصل روي جوانان تمتعي بردار
كه در كمينگه عمرست مگر عالم پير
نعيم هر دو جهان پيش عاشقان بجوي
كه اين متاع قليلست و اين عطاي كثير
چو قسمت ازلي بي حضور ما كردند
گر اندكي نه به وفق رضاست خرده مگير
معاشري خوش و رودي بساز ميخواهم
كه درد خويش بگويم به ناله ی بم و زير
بر آن سرم كه ننوشم مي و گنه نكنم
اگر موافق تدبير من شود تقدير
به عزم توبه نهادم قدح ز كف صد بار
ولي كرشمه ساقي نميكند تقصير
چو لاله در قدحم ريز ساقيا مي و مشك
كه نقش خال نگارم نميرود ز ضمير
بيار ساغر در خوشاب اي ساقي
حسود گو كرم آصفي ببين و بمير
مي دو ساله و محبوب چارده ساله
همين بسست مرا صحبت صغير و كبير
دل رميده ی ما را كه پيش ميگيرد
خبر دهيد به مجنون خسته از زنجير
حديث توبه درين بزمگه مگو حافظ
كه ساقيان كمان ابرويت زنند به تير
آن آفتاب خاور مهمان ماست امشب قرص سپهر گردون بر خوان ماست امشب
گر خوان ما ببيني برخوان ما نشيني مهمان خداي اين خوان مهمان ماست امشب
اي مطربان خوشگو، اسرار عشق گوييد تا در سماع آييم، دستان ماست امشب
دستي بزن که ما را، در سر فتاد شوري پايي بکوب و بر جه، جولان ماست امشب
آن ماهرو که عالم، خال یست بر رخ او کفر شکنج زلفش، ايمان ماست امشب
خورشيد و ماه تابان، مهر و سپهر گردان با صد هزار ديده، حيران ماست امشب
ترشي مکن چو سرکه، چون شهد باش شيرين قند و نبات و شکر، دکان ماست امشب
به نام خدا
ای لطیفی که گل سرخت چو دید*از لطافت جامه ها را بر درید
ای لطیفه روح اندر هر بدن *ای لطیفه عشق اندر مرد و زن
مرد و زن چون یک شوند آن یک تویی * چون که یک ها محو شد آنک تویی
این من و ما ها بهر آن بر ساختی* تا تو با خود نرد خدمت باختی
تا من و ماها همه یک جان شوند*عاقبت مستغرق جانان شوند
من چه گویم یک رگم هوشیار نیست* شرح آن یاری که او را یار نیست
گر تو می دادی من را پانصد زبان* کردمی شرح تو ای جان جهان
یک زبان من دارم آن هم منکسر *در خجالت از تو ای دانای سر
خطاب به خود می گویم:
بدان که اگر ایمان بیاوری ، عمل صالح انجام
دهی و باحق و حققیقت باشی و در این راه
ثابت قدم باشی حتماً رستگار می شوی،
و لازمه آن تقوای الهی و عمل به آن چیزهایی
است که از حق و حقیقت می دانیم.
واین بزرگترین هماهنگی تو با عالم است
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
حافظ
بیاییم قدر گوهر وجود خودمان را بدانیم !
در وجود ما جلوه های الهی است که می تواند
به ما طعم عشق واقعی را بچشاند.
من عرف نفس فقد عرف رب !
پس بیایید خدایی شویم
ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
در شکرینه یقین سرکه ی انکار نیست
در دل اگر تنگه ایست تنگ شکر های اوست
ور سفری در دل است جز سوی دل دار نیست
ای غم اگر زر شوی ور همه شکر شوی
لب بندم گویمت خواجه شکر خوار نیست
غصه در آن دل رود کز هوس او تهیست
غم همه آن جا شود کان بت عیار نیست
ای غم از این جا برو ور نه سرت را گرو
زان که شب تیره را تاب مه یار نیست
مولوی
بارها گفته ام بار دگر می گویم
که من دل شده این ره نه به خود می پویم
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آن چه استاد ازل گفت بگو می گویم
حافظ
به نقل از خانم امیلی دیکنسون
!I am no body
من کسی نیستم !
?who are you
شما کی هستید؟
If you are nobody like me
اگر شما هم مثل من هیچ کس نیستید
then we are two
پس ما دو تا هستیم
Don't tell anyone
به کسی نگیا
They would vanish us
آن ها مارا محو( تبعید) می کنند.
How is boring to be somebody
چقدر ملال آور است که آدم کسی باشد.
هر که به جد تمام در طلب ماست ، ماست
از زرتـشت سئوال کردند: زندگی خود را بر چند اصل استوار کردی؟ فرمودند:
1. دانستم کار مرا ديگری انجام نمی دهد، پس تلاش کردم.
2. دانستم که خدا مرا می بيند، پس حيا کردم.
3. دانستم رزق مرا ديگری نمی خورد، پس آرام شدم.
4. دانستم پايان کارم مرگ است، پس مهيا شدم
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقل حال ماست آن
نقد حال خویش را گر پی بریم
هم ز دنیا هم ز عقبی بر خوریم
نظرات خودتان را در مورد نقد حال بنویسید. نقد حال شما چیست ؟
چگونه با این نقد حال هم ز دنیا هم ز عقبی برخوریم؟
هارمونی؟
تناسب؟
زیبایی؟
تناسب باچه ؟ چرا؟
هارمونی باچه؟ چه جهتی؟
لنگ و لوک و چفته شکل و بی ادب
سوی او میقیژ ،و ، او را می طلب
دین از دیدگاه نویسنده: حرکت از کثرت به سوی وحدت است و ابزار این حرکت علم اخلاق و هنر است
دانستن زیبایی ها هارمونی ها و تناسب ها علم است
عمل به زیبایی ها هارمونی ها و تناسب ها اخلاق است
عرضه زیبایی ها هارمونی ها و تناسب ها هنر است
و من فکر می کنم باید حرکت کرد به سوی وحدت به سوی خدا
با کسب علم اخلاق هنر
امثال و حكم:
1. آدمي از نوببايد ساخت وز نو عالمي.
2. آدم نترس سر سلامت بگور نمي برد.
3. آدم مال را پيدا مي كند، مال آدم را پيدا نمي كند.
4. آدمي را عقل مي بايد نه زر.
5. آري شتر مست كشد بار گران را (سبكتر برد اشتر مست بار- سعدي)
6. آفتاب در ملكش غروب نمي كند.
7. آفتابه لگن شش دست، شام و نهار هيچ چيز.
8. آمدن به ارادت رفتن به اجازت.
9. درويش و غني بنده اين خاك درند "آنانكه غنيترند محتاجترند" سعدي
10. كساني كه مردان راه حقند خريدار بازار بيرونقند سعدي
11. آنجا رو كه بخوانند نه آنجا كه برانند.
12. آنجا كه بصر نيست چه خوبي و چه زشتي.
13. آنچنان زي كه بميري برهي نه چنان زي كه بميري برهند.
14. آنچه اندر آينه بيند جوان پير اندر خشت بيند پيش از آن.
15. آنچه به خود نپسندي به ديگران مپسند (قانون طلايي)
16. آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري.
17. آنچه دلم خواست نه آن شد آنچه خدا خواست همان شد.
18. آنرا كه حساب پاكست از محاسبه چه باك است.
19. آنقدر سمن هست كه ياسمن گم است.
20. آنكس از دزد بترسد كه متاعي دارد.
21. آنكس كه بداند و بداند كه بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند.
22. آن كس كه نكو كرد و بدي ديد كدام است.
23. آنكه عيب تو گفت يار تو اوست وانكه پوشيده داشت مار تو اوست (اوحدي)
24. آه اگر از پس امروز بود فردايي.
25. زليخا مرد از اين حسرت كه يوسف گشت زنداني.
26. چرا عاقل كند كاري كه باز آرد پشيماني.
27. منزل دل نيست جاي صحبت اغيار ديو چو بيرون رود فرشته درآيد.
28. همه با ماست، چه با ما، كه خود مائيم سر تا پا مثل گشته است در عالم كه جوينده است، يابنده
29. چشم باز كردم و غوغاي قيامت ديدم زندگي روز جزائي است كه من مي دانم
30. تو چون خود كني اختر خويش را بد مدار از فلك چشم نيك اختري را
31. درخت تو گر بار دانش بگيرد به زير آوري چرخ نيلوفري را
بد و نیک هر دو ز یزدان بود
لب مرد باید که خندان بود
حکیم فردوسی
و این هم ب یک رداشت :
اگر همه چیز را از جانب خدا بدانیم همیشه شاد هستیم ، چون این شادی است که با وجود ما هارمونی و تناسب دارد.
ز روز گذر کردن اندیشه کن* *پرستیدن دادگر پیشه کن
به نیکی گرای میازار کس * *ره رستگاری همین است و بس
فردوسی حکیم
محمد غزالی واعظ مشهور زمان خود پس از یک عمر خطابه و موعظه بر روی منبر می گوید آنچه که می خواستم تمام این سال ها بگویم فردوسی حکیم در این دو بیت شعر به زیبایی گفته است.
لذت بخشترین چیزها از دیدگاه چارلی چاپلین
:
To fall in love.
عاشق شدن
To laugh until it hurts your stomach.
آنقدر بخندي که دلت درد بگيره
To find mails by the thousands when you return from a vacation.
بعد از اينکه از مسافرت برگشتي ببيني هزار تا نامه داري
To go for a vacation to some pretty place.
براي مسافرت به يک جاي خوشگل بري
To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقت از راديو گوش بدي
To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب بري و به صداي بارش بارون گوش بدي
To leave the Shower and find that the towel is war.
از حموم که اومدي بيرون ببيني حو له ات گرمه !
To clear your last exam.
آخرين امتحانت رو پاس کني
To receive a call from someone, you don"t see a lot, but you want to.
کسي که معمولا زياد نمي بينيش ولي دلت مي خواد ببينيش بهت تلفن کنه
To find money in a pant that you haven"t used since last year.
توي شلواري که تو سال گذشته ازش استفاده نمي کردي پول پيدا کني
To laugh at yourself looking at mirror, making faces.
براي خودت تو آينه شکلک در بياري و بهش بخندي !!!
Calls at midnight that last for hours.
تلفن نيمه شب داشته باشي که ساعتها هم طول بکشه
To laugh without a reason.
بدون دليل بخندي
To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفي بشنوي که يک نفر داره از شما تعريف مي کنه
To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours.
از خواب پاشي و ببيني که چند ساعت ديگه هم مي توني بخوابي !
To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگي رو گوش کني که شخص خاصي رو به ياد شما مي ياره
To be part of a team.
عضو يک تيم باشي
To watch the sunset from the hill top.
از بالاي تپه به غروب خورشيد نگاه کني
To make new friends.
دوستاي جديد پيدا کني
To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person.
وقتي "اونو" ميبيني دلت هري بريزه پايين !
To pass time with your best friends.
لحظات خوبي رو با دوستانت سپري کني
To see people that you like, feeling happy
.کساني رو که دوستشون داري رو خوشحال ببيني
See an old friend again and to feel that the things have not changed.
يه دوست قديمي رو دوباره ببينيد و ببينيد که فرقي نکرده
To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزني
To have somebody tell you that he/she loves you.
يکي رو داشته باشي که بدوني دوستت داره
To laugh .........laugh. ........and laugh ...... remembering stupid things done with stupid friends.
يادت بياد که دوستاي احمقت چه کارهاي احمقانه اي کردند و بخندي و بخندي و ....... باز هم بخندي
These are the best moments of life....
اينها بهترين لحظههاي زندگي هستند
Let us learn to cherish them.
قدرشون روبدونيم
"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگي يک مشکل نيست که بايد حلش کرد بلکه يک هديه است
که بايد ازش لذت برد