حديث نوروز و سي روز :

علامه مجلسي ( 1037 1110 هـ.ق) محمد باقر پسر محمد تقي شيخ الاسلام رسمي و در حقيقت رءيس دانشگاه روحاني اصفهان، در باب 22 از کتاب ( سماء و عالم ) از ( بحار الانوار) مجلد 59 ص 9143 چ آخوندي تهران 1386 ق 1967 م، حديث را چنين مي آورد: روايت با زنجيره پيوسته از معلي پسر خنيس است که گفت: روز نوروز من به خدمت امام صادق ( ع ) در آمدم، او فرمود: آيا اين روز را مي شناسي؟ من عرض کردم: اين روزي است که ايرانيانش بزرگ مي دارند و براي يکديگر پيش کش برند. فرمود: به خانه کهن سال مکه سوگند که اين رسمي ديرپا است که من تو را از آن آگاه مي کنم. گفتم : ... اي بزرگوار،دانستن اين رسم نزد من با ارزش تر از زندگي دوستان و مرگ دشمنان است ... فرمود: امروز روزي است که خداوند ( عهد ازل = پيمان جاودانه ) را با مردم ببست، روزي است کخ نخستين بار خورشيد بدرخشيد و با بوزيد، و زمين لرزه پدپد آمد ، روزي است که کشتي نوح بر کوه جودي نشست روزي است که جبرءيل بر پيامبر فرود آمد... روزي است که حضرت پيامبر علي را بر شانه بلند کرد تا بت هاي کعبه را سرنگون ساخت ... روزي است که دستور داد مردم با علي بيعت کنند ( غدير خم ) روزي است که مردم براي بار دوم پس از مرگ عثمان با علي بيعت کردند .. هيچ نوروزي نيست که ما منتظر فرج نباشيم ... اين روز را شما ( عرب ها ) فراموش کرديد و ايرانيان آن را نگاه داشته اند من گفتم : بزرگوارا آيا شود که نام فارسي روزهاي ماه را به من بياموزي؟ او فرمود: اين معلي اين ها نام هاي باستاني براي روزها و ماه ها است. نزد گذشتگان هر ماه داراي سي روز بود نه کم مي شد نه زياد. سپس معلي نام هر يک از سي روز را با چند سطر از ويژگي هاي افسانه اي آنها ياد مي نمايد.

چون به تازگي جزوه اي به نام ( تعاليم مغان ) تاليف آر . سي و زنر،ترجمه دکتر فريدون بدره اي به دستم رسيد که نام سي روز ماه در آن از متن پهلوي ترجمه شده بر آن شدم که در يک صفحه دو ستوني دو روايت پيش و پس از اسلام آن را بياورم تا گوشه اي از کوشش هاي ارزشمند پدران ما، در سده آغازين اسلام، براي روشن و دلپذير نمودن اسلام، از دجله تا سند روشن شود. سپس کتابنامه اي شامل بيش از پنجاه گفتار، رساله، کتابچه که درباره نوروز به خامه پدران ما نگاشته شده خواهد آمد. اينک نام روزها در تعاليم مغان و توضيحات مرحوم مجلسي درباره هر يک:

 

خويشکاري سي روزه ماه

شماره روز نام روز در تعاليم مغان ترجمه مجلسي

1 هرمزد روز، مي خور و خرم باش خلقت آدم در اين روز بوده است

2 بهمن روز، جامه نو پوش خلقت خوا در اين روز بوده است

3 ارديبهشت روز، به آتشگاه رو نحس است، رانده شدن آدم از بهشت در اين روز بود.

4 شهريور روز ، شاد باش هر کار نيکوست بجز سفر

5 سپندارمذ روز، زمين خود را شخم بزن روز فرشته موکل بر زمين است.

6 خرداد روز، جوي بکن روز فرشته کوهستان است

7 امرداد روز، بوته و درخت بنشان روز فرشته ارزاق است.

8 دي به آذر روز، سر بشوي و ناخن و موي بپيرايروز ديبا روز نيکو است.

9 آذر روز، به گردش رو، و نان مپز، که گناهي گران است روز فرشته نگهبان دوزخ است.

10 آبان روز، از آب پرهيز کن، و آزار به آبها مرسان روز فرشته نگهبان دريا است .

11 خور روز، کودک به دبيرستان فرست تا روز فرشته خورشيد است. دبيري و فرزانگي آموزند .

12 ماه روز شراب خور، به پرسش روز فرشته ماه است دوستان رو و از خداي ماه کاميابي بخواه

13 تير روز، فرزندان خويش به روز فرشته ستارگان است. آموختن تير اندازي، کارزار، و اسب سواري فرست

14 گوش روز، از اصطبل هاي خود روز فرشته آدمي و حيوانات ديدن کن، و گاوانت را شخم زدن بياموز

15 دين به مهر روز، سر بشو، موي فرشته بزرگ خدا و ناخن بپيراي، انگور از تاکها( بگزين ) و به چرخشت کن تا ( شراب ) نيکو به دست آري

16 مهر روز، اگر تو را از کسي ستم رسيده روز فرشته مهرباني در سختي ها است در برابر مهر بايست و از او داوري بخواه، و در نزد او بلند زار کن

17 سروش روز، از سروش مقدس روز فرشته ويراني ها رستگاري روان خويش بخواه

18 رشن روز، زندگي به شادي گذار، و بهروز فرشته آتش نيکي و دينداري آنچه خواهي کن

19 فروردين روز، سوگند مخور، و به روز فرشته ارواح فروهر پاکان ستايش ونيايش کن بشود که خشنودتر شوند

20 بهرام روز، خانه پي افگن تا زود به روز فرشته پيروزي و شکست فرجام رسد، و به نبرد و کارزار شو تا پيروز باز آيي

21 رام روز، زن خويش فراخوان و کار روز فرشته شادي رامش پيش گير و شاد باش ، دادخواهيي پيش داوران بر تا پيروز باز آيي،

يا براءت يابي

22 باد ( وات ) روز، کار تازه به دست روز فرشته بادها وابرهاست مگير دي ( داذو ) به دين روز، هر کار خواهي

23 کن، زن خانه آر، موي و ناخن فرشته خواب و بيداري بپيراي، و جامه پوش

24 دين روز، خرفستر کش روز فرشته کوشش و جنبش

25 اردروز، هر چيز نو بخر و به خانه برروز فرشته ديوان و شياطين

26 اشتات روز، ماديان، گاوان و ستورانروزکار نيک است جزازدواج و سفر خويش برگشن بيفکن، تا به تندرستي باز آيند ( شايد بار آورند )

27 آسمان روز، به سفر دراز رو تا به روز فرشته آسمان ه درستي باز آيي

28 زمداد روز ( زمياد روز) دارو و مخورروز فرشته زمين و دادگستري

29 مهر اسپند روز، جامه هاي روز فرشته خرد و زمان خويش درست کن، بدوز و بپوش و بر زن خويش درآي تا فرزندان نيک و تيزهوش زايد

30 انغزان( انيران) روز، موي و ناخن بپيراي و زن به بستر بر تا فرزند نامدار برايت زايد اقوال مختلف در نوروز

در زمان شاه سليمان صفوي ( 1077105 هـ.ق ) بحثي در تعيين روز نوروز در گرفته است آقر رضي قزويني محمد پسر حسن ( 1096 ق) براي اولين بار رساله اي نوشت و در آن ادعا نمود که نوروز جلالي خيامي که مطابق اول انتقال خورشيد از برج حمل است درست نيست بلکه نوروز صحيح نوروز يزدگردي است که او در آن رساله حساب دقيق آن را معين کرده است. ( طبقات اعلام قرن 11ص 223- 224 ) ( ذريعه ج 24 ص 383 ش 2058 )

و اما در مورد نوروز، در تقويم يزدگردي و خيامي

عيد نوروز که امروز در ايران و افغانستان و در سه کردستان عراق، سوريه، ترکيه و کشورهاي آسياي ميانه متداول است، در اصطلاح نجومي نوروز جلالي يا خيامي شناخته مي شود و در برابر نوروز يزد گردي است که بعدا" اشاره خواهيم کرد.

نوروز خيامي به فيلسوف بزرگ، رياضي دان و منجم خيام نيشابوري م حدود 515 ق / 1121 م نسبت دارد که آن را از يک، زيج استخراج نمود که براي ملکشاه سلجوقي ( زاده 447 جلوس 465 کشته 485 ) تاليف کرده بود. ملکشاه تصميم داشت تاريخ هجري شمسي نسبتا" کامل را جانشين تاريخ ناقص هجري قمري سازد تا از نامنظم بودن ماليات هاي کشاورزي جلوگيري شود. ولي کشته شدن ملشکاه در 485 کار متوقف ساخت ابن اثير در حوادث سال 467 در کتاب ( کامل ) در تاريخ از همکاران خيام در کار بزرگ تبديل تاريخ ناقص قمري به تاريخ نسبتا" کامل تر شمسي از دو تن به نام مظفر اسفزاري و ميمون پسر نجيب و اسطي اهوازي نام مي برد و گويد کار رصد ايشان تا کشته شدن ملکشاه ادامه داشت. زندگينامه اي کوتاه از اين دو فيلسوف همکار خيام در آن امر مهم مظفر اسفزاري در تتمه صوان الحکمه ( بيهقي 499- 565 ق ) ( چ ع ص 125 چ ف ص 79 ) و ميمون پسر نجيب نيز در همان کتاب ( چ ع 105 چ ف ص 62 ) و نيز در ( شهر زوري نزهه الارواح ص 289 ) ثبت است.

مرحوم پدرم صاحب ذريعه بوالعباس لوکري م 464 ق را نيز در انجمن زيج خيام شريک ، شمرده اند و اگر درست باشد بايد گفت : لوکري سه سال پيش از پايان کار زيج در گذشته است ( تتمه صوان الحکمه چ ع 126 پ 80 )

علامه سيد جلال تهراني م 1358 خ در گاه نامه اش در سال 1311 خ خازني عبدالرحمان فيلسوف منجم سده 5 و 6 را نيز در شمار اعضاي انجمن تغيير تاريخ سال 467 و همکار خيام دانسته است، ليکن چون خازني در سال 525 مولف بوده است دور مي نمايد که در 467 عضو چنان انجمن باشد.

بيش از پنجاه رساله نوروزيه از سده 3 تا دوران صفوي قرن 11 باقي مانده که اختلاف ميان دانشمندان در برتري نوروز خيامي يا نوروز يزد گردي را نشان مي دهند .

قديمي ترين نوروز نامه که اکنون مي شناسم مجموعه اي است به شماره 3687 دانشگاه فهرست ج 12 ص 2693 ) که در سال 961 ق تاليف شده است. رساله دوم و سوم آن فارسي است و به حکيم ترمذي محمد بن علي در گذشته 255 ق نسبت داده شده است که اگر درست باشد قديمي ترين متن فارسي خواهد بود.

اختلاف نوروز خيامي با يزدگردي در چيست ؟

مي دانيم سال شمسي 365 روز+ 242 هزارم يک روز است . حال اگر هر ماه را 30 روز تمام فرض کنيم و پنج روز مانده را در پايان سال به نام ( پنجه دزديده ) بيفزاييم به تقويم يزدگردي عمل کرده ايم که تا پايان دولت ساساني بدان عمل مي شد. چون پس از سقوط ساسانيان ، افزايش ساليانه ( پنجه دزديده ) انجام نيافت سال شمسي متوقف ماند و سال يزدگردي که موبدان مخفيانه آن را به کار مي بستند در هر سال پنج روز عقب تر از سال شمسي بود، ليکن باز هم پنج روز از سال قمري که خليفگان به کار مي بردند بهتر بود. از اين روي متوکل با همه بدبيني که نسبت به ايرانيان داشت دستور داد تا جشن نوروز رسم پيشکش آوردن براي دربار احيا گردد و براي ماليات کشاورزان چهار فصل و ماه هاي شمسي زنده شود ليکن هنوز به درستي اجرا نشده بود که کشته شد و کارها متوقف بماند.

خيام با زيج ياد شده در بالا سال هاي هجري قمري را از آغاز هجرت تاسال 467 ق / 459 خ / 1074 م ( روز به روز با 12 برج حمل حوت ) که به سال 1304 خورشيدي ( فروردين تا اسفند ) ناميده شد، و با تصويب مجلس شواري آن سال قانوني گرديد) تطبيق نمود. خيام بدين نتيجه رسيد که روز 20 شعبان 469 ق تا يکم رمضان 470 ق برابر مارس 1077 م تا 21 مارس 1078 م سال 457 خ هجري خورشيدي شد. از آن سال تا به سال 1304 خ که طبق قانون تصويب شده مجلس سال شمسي ( جلال خيامي) تاريخ رسمي کشورشناخته شد. يکي از ستون هاي تقويم هاي سالانه را که به تقويم رقومي معروف است اختصاص دادند. تاريخچه اين گونه تقويم ها را در ذريعه ج 4 : 397 403 و ج 8 ص 211-225 و نسخه هاي کهن سال از آنها را در فهرست کتابخانه هاي سپهسالار و مجلس و دانشگاه مي بينيم .

فرمان ناصرالدين ‌شاه: منع اعطاي خلعت نوروز به علت تقارن نوروز با محرم [6802]

 

رقم مظفرالدين ‌‌ميرزا: عرض تبريک عيد نوروز و ارسال يک طاقه شال کشميري براي عضدالملک [7001]

یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,

فرعون مرا مسلمان کرد(:فرانسوا میتران)

 
هنگامی که فرانسوا میتران در سال ۱۹۸۱میلادی زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت، از مصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون برای برخی آزمایش‌ها و تحقیقات به فرانسه منتقل شود.
هنگامی که هواپیمای حامل بزرگترین طاغوت تاریخ در فرانسه به زمین نشست، بسیاری از مسئولین کشور فرانسه و از جمله رئیس دولت و وزرایش در فرودگاه حاضر شده و از جسد طاغوت استقبال کردند.
پس از اتمام مراسم، جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستان‌شناس به همراه بهترین جراحان و کالبدشکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.
رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه بنام پروفسور موریس بوکای بود که برخلاف سایرین که قصد ترمیم جسد را داشتند او در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود.
تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب، نتایج نهایی ظاهر شد؛ بقایای نمکی که پس از ساعتها تحقیق بر جسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده‌اند. اما مسئله‌ی غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالم‌تر از سایر اجساد باقی مانده، درحالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.
پروفسور موریس بوکای در حال آماده کردن گزارش نهایی در مورد کشف جدید (مرگ فرعون بوسیله غرق شدن در دریا و مومیایی جسد او بلافاصله پس از بیرون کشیدن از دریا) بود که یکی از حضار در گوشی به یادآور شد که برای انتشار نتیجه تحقیق عجله نکند، چرا که نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است.

ولی موریس بوکای بشدت این خبر را رد کرده و آن را بعید دانست. او بر این عقیده بود که رسیدن به چنین نتیجه ی بزرگی ممکن نیست مگر با پیشرفت علم و با استفاده از امکانات دقیق و پیشرفته کامپیوتری.
در جواب او یکی از حضار بیان کرد که قرآنی که مسلمانان به آن ایمان دارند قصه غرق شدن فرعون و سالم ماندن جثه‌ی او بعد از مرگ را خبر داده است.
حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد و از خود سوال می‌کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال ۱۸۹۸میلادیکشفشده است، در حالی که قرآن مسلمانان قبل از ۱۴۰۰ سال پیدا شده است؟
چگونه با عقل جور در می آید در حالی که نه عرب و نه هیچ انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسئله نمیگذرد؟

موریس بوکای تمام شب به جسد مومیایی شده زل زده بود و در مورد سخن دوستش فکر می‌‌کرد که چگونه قرآن مسلمانان درمورد نجات جسد بعد از غرق سخن می‌گوید در حالی‌که کتاب مقدس آنها از غرق شدن فرعون در هنگام دنبال کردن موسی سخن میگوید اما از نجات جسد هیچ سخنی بمیان نمی‌آورد و با خود می‌گفت آیا امکان دارد این مومیایی همان فرعونی باشد که موسی را دنبال میکرد؟
و آیا ممکن است که حضرت محمد هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته است؟ او در همان شب تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند.
پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر باز گرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم گرفت به کشورهای اسلامی سفر کند تا از صحت خبر در مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل نماید.

یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و این آیه را برای او تلاوت نمود :

 

{فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ} [یونس:۹۲]
ما امروز پیکرت را [از آب‏] نجات می‌دهیم تا عبرت آیندگان شوى، و همانا بسیارى از مردم از آیت‏هاى ما بى‏خبرند این آیه او را بسیار تحت تآثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد: “من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم.”
موریس بوکای با تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه و آیین به فرانسه بازگشت و دهها سال در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد.
و بر ایمان او به کلام الله جل جلاله افزوده شد (لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید).
حاصل تلاش سالها تحقیق این دانشمند فرانسوی کتاب “قرآن و تورات و انجیل و علم بررسی کتب مقدس در پرتو علوم جدید” بود.
 

 

 

لطفآ وقت بگذارید و بخوانید
 
برگی از تاریخ معاصر ایران
100881066118.jpg
سلام
هیچ می دانستید که در جریان جنگ جهانی اول حدود 40 در صد مردم ایران کشته شده اند ؟ یعنی تقریبا نیمی از کل مردم کشور .
در رابطه با جنگ جهانی اول می گویند که بزرگ ترین و ویرانگر ترین جنگ تمام تاریخ بشریت بوده و باعث مرگ بیش از 10 میلیون انسان شده است . ( رقم 10 میلیون را کمی سبک و سنگین کنید , 10 میلیون مرگ !!! در طی کمتر از 4 سال )
می دانستید که این آمار بدون در نظر گرفتن کشته های قحطی حاصل از جنگ در ایران است ؟ چرا که فقط حدود 9.5 میلیون نفر در ایران کشته شدند . از قحطی و بیماری های واگیردار که در نتیجه ی سو تغذیه در جامعه همه گیر شدند .
در فاصله ی سالهای 1293 تا 1294 خورشیدی ( 1914 تا 1915 میلادی ) اانگلستان از جنوب , دولت عثمانی از غرب و روسیه از شمال ایران را به تصرف در آوردند و حکومت وقت که کمترین توانی برای مقاومت در برابر این سیل بنیان کن دشمنان را نداشت فقط نظاره گر بود .
در سالهای بعد روسیه ی تزاری که در نوع خود کشور ضعیفی محسوب می شد در پی توافقی با دولت انگلستان , ایران را واگذار کرد . در همان زمان عثمانی ها هم به مرز فروپاشی رسیده بودند  ( جنگ جهانی اول که از حیث گستردگی ابعاد شگفت آوری دارد باعث نابودی 4 امپراطوری بزرگ و قدرتمند اروپا یعنی : امپراطوری اتریش مجار , روسیه , آلمان و عثمانی شد )
بنابراین استعمار پیر تنها بازیگردان عرصه ی سیاست ایران شد و با خرید گسترده ی غلات و جلوگیری از واردات کالا به ایران و اجازه ندادن برای ورود کمکها دولت آمریکا به ایران باعث ایجاد نایابی مواد غذایی در کشور شد و خشکسالی و بارندگی کم هم قوز بالای قوز شد و چنان قحطی در کشور بروز کرد که بیش از 40 درصد مردم ایران را به کام مرگ برد ( 1917 تا 1919 ) .
نکته ی جالب گزارشهای دلسوزانه ی سفیر وقت دولت آمریکاست که باعث می شود محموله های بزرگ مواد غذایی برای کمک به مردم تیره روز ایران ارسال شود که انگلیسیها به هیچ وجه اجازه ی ورود آنها را به کشور نمی دهند .
" داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامي انگلستان و نماينده سياسي آن دولت در غرب ايران در سالهاي 1918 و 1919 درباره قحطي درغرب ايران اينگونه مي نويسد
اجساد چروكيده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومي افتاده اند. در ميان انگشتان چروكيده آنانهمچنان مشتي علف كه از كنار جاده كنده اند و يا ريشه هايي كه از مزارع در آورده اند به چشم مي خورد؛ با اين علفها مي خواستند رنج ناشي از قحطي و مرگ را تاب بياورنددر جايي ديگر، پابرهنه اي با چشمان گود افتاده كه ديگر شباهت چنداني به انسان نداشت،چهار دست و پا روي جاده جلوي خودرويي كه نزديك مي شد مي خزيد و در حالي كه ناي حرف زدن نداشت با اشاراتي براي لقمه ناني التماس مي كرد...". 
مرحوم محمد علي جمال زاده تلفات وحشتناك شيراز را اين طور روايت مي كند
"جنگ اول جهاني در آستانه اتمام بود[ پائيز 1918] كه در دل شبي تاريك و هولناك سه سوار ترسناك كه هر كدام شمشير و شلاقي به بر داشتند به آرامي از ديوارهاي شهر عبور كردند و به آن وارد شدند. يك سوار نامش" قحطي" ديگري" آنفلوانزاي اسپانيايي" و آخري" وبا "بود. طبقات فقير، پير و جوان، همچون برگ پائيزي در برابر حمله اين سواران بي رحم فرو مي ريختند. هيچ غذايي پيدا نمي شد، مردم مجبور بودند هرچه را كه مي توانستند بجوند و بخورند. به زودي گربه و سگ و كلاغ را نمي شد يافت. حتي موش ها نسلشان بر افتاده بود. برگ، علف و ريشه گياه را مانند نان و گوشت معامله مي كردند. در هر گوشه و كنار، اجساد مردگان بي كس و كار پراكنده بود. بعد از مدتي مردم به خوردن گوشت مردگان روي آوردند...".
نکته ی جالب توجه آن است که بعدها به هیچ عنوان از این نسل کشی و توحش انگلیسیها نامی به میان نیامده و هرگز کسی عنوان نکرد که هیچ کشوری به اندازه ی ایران از جنگ جهانی اول آسیب ندیده , جنگی که ایران در آن بی طرف اعلام شده بود .
 عجیب نیست که اتفاقی که فقط 90 سال قبل در کشورمان روی داده به این اندازه برای ما ناشناخته و مجهول باقی مانده بوده ؟
برای آگاهی بیشتر به منبع های زیر بروید :
 

بزرگان تاریخ ایران زمین

۱.آريا برزن يكي از سرداران بزرگ تاريخ ايران است كه در برابر يورش اسكندر مقدوني به ايران زمين، دليرانه از سرزمين خود پاسداری كرد و در اين راه جان باخت و حماسه (دربندپارس) را از خود در تاريخ به يادگار گذاشت.در جنگ دربندپارس، آخرين پاسداران ايران، با شماري اندك، به فرماندهي آريابرزن، در برابر سپاهيان پرشمار اسكندر دلاورانه دفاع كردند و سپاهيان مقدوني را ناچار به پس نشيني نمودند....

۲. آرتمیس نخستين زن دريانورد ايراني است كه در حدود ۲۴۸۰ سال پيش، فرمان درياسالاري خويش را از سوي خشايارشاه هخامنشي دريافت كرد و اولين بانويي ميباشد كه در تاريخ دريانوردي جهان در جايگاه فرماندهي دريايي قرار گرفته است. در سال ۴۸۴ پيش از ميلاد، هنگامي كه فرمان بسيج دريايي براي شركت در جنگ با يونان از سوي خشايارشاه صادر شد، آرتميس يكي از فرمانروايان سرزمين كاريه (يكي از بخشهاي سوريه كنوني) با ۵ فروند كشتي جنگي كه خود فرماندهي آنها را در دست داشت، به نيروي دريايي ايران پيوست. در اين جنگ كه ايرانيان موفق به تصرف آتن شدند، نيروي زميني ايران را ۸۰۰ هزار پياده و ۸۰ هزار سوار تشكيل ميداد و نيروي دريايي ايران شامل ۱۲۰۰ كشتي جنگي و ۳ هزار كشتي حمل ونقل بود. آرتميس در سال ۴۸۰ پيش از ميلاد در جنگ سالامين Salamine كه بين نيروي دريايي ايران و يونان درگرفت، شركت داشت و دلاوريهاي بسياري از خود نشان داد و با ستايش دوست و دشمن روبرو شد.

۳. آرش : ملقب به کمانگير . پهلوان ايراني در عهد منوچهر شاه که در تير اندازي سر آمد زمان خود بوده است که در جنگ ميان منوچهر و افراسياب قرار بر پرتاب کردن تيري ميگذارند تا مرز ميان ايران و توران را تعين کند آرش از طربستان تيري پرتاب کرد که در مرو فرود آمد و بعد از آن جانش را در راه ايران زمين فدا نمود ....
 
۴. آريه : سردار معروف و بزرگ ايراني که به حمايت از پادشاهي کورش کوچک برخواست....

۵. زوپير(زوپيروس) فرمانده گارد جاويدان سردار شجاع سپاه داریوش بزرگ بود که نقش بزرگی را در فتح بابل بدست داريوش ايفا کرد.
 
۶. حكيم ابوالقاسم فردوسي شاعر حماسه سراي ايراني در سال ۳۲۹ يا ۳۳۰ هجري قمري در قريه فاز يا پاز طابران طوس به دنيا آمد. او از دهگانان طوس و از خاندانهاي اصيل آنجا بود. در آن روزگار‚ دهگانان تلاش ميكردند در برابر ارزشهاي جديدي كه دين اسلام مطرح ميكرد‚ سنتها و آداب اجدادي خود را حفظ كنند و شايد اعظم انگيزه فردوسي براي نظم شاهنامه از همين تمايل دروني و نژادي سرچشمه مي گرفت. فردوسي زندگي آسوده و مرفهي داشت‚ اما به مرور زمان سرمايه خويش را صرف تنصيف شاهنامه كرد.كاخ رفيع و ارجمند ادب پارسي‚ بر ستونهايي سترگ كه از ديرباز مايه افتخار ايران و ايراني بوده و هستند‚ بنا شده است. شعر پارسي با تلاش و كوششي كه شكوه اين زبان را از فرش به عرش رسانده اند‚ از چنان عظمتي برخوردار است كه جهان با همه گستردگي ادبيات و هنر خود‚ در برابر ارجمندي بلامنازع شعر پارسي سر تعظيم فرود مي آورد..... فردوسی زنده کننده زبان فارسی بود ( روحش شاد )

۷. آذرپادمهراسپندان : موبدان موبد و دانشمند بزرگ زمان ساسانی که در تدوین و جمع اوری نسخ مختلف اوستا کوشش بسیار کرد و امروز از او پندنامه و اندرزنامه های اخلاقی بزرگی بجای مانده است...
 
۸. آذرفرنبغ فرخزادان : هیربد زرتشتی و دانشمند و حکیم بزرگی که گرد اورنده و نویسنده کتاب بزرگ دینکرد در زمان مامون عباسی بوده این کتاب مشتمل بر بسیاری از دانش نامه های مزدیسنا است که میرفت پس از حمله تازیان به فراموشی سپرده شود...

۹. اسفندیار جهان پهلوان ایرانی، در روایات ملی پسر کی گشتاسب پادشاه کیانی است. دراوستا نام وی بیش از دو بار نیامده است با این همه وی یکی از پهلوانان نامی و از جمله قهرمانان جنگ های مذهبی می باشد که برای انتشار دین بهی روی داده اند.
 
۱۰. جمشید یکی از پادشاهان اسطوره‌ای ایرانی است که در اوستا نیز نام او آمده‌است.پسر تهمورث - چهارمين پادشاه پيشدادي . که جشن نوروز را بنيان نهاد و رسوم و آيين هايي شادي براي ايرانيان بر جا گذاشت...

۱۱. رستم ملقب به تهمتن . پهلوان بزرگ ايران . فرزند زال و رودابه . نواده سام و مهراب کابلي که در عهد کيقباد و کيکاوس و کيخسرو با تورانيان جنگيد و از خود دلاوري ها و رشادتهاي شگفت انگيز بر جاي گذاشت....
 
۱۲. سندباد يکي ديگر از قيام کنندگان بر عليه حکوتهاي غارتگر اعراب در ايران که به جان و مال و ناموس ايرانيان تجاوز ميکردند . او اهل نيشابور بود و پس از اينکه منصور خليفه عباسي - ابومسلم خراساني را کشت وي در نيشابور به خونخواهي از ابومسلم که فردي ايراني و وطن پرست بود برخواست و قيام کرد که در نهايت با شصت هزار نفر از يارانش توسط اعراب بيابانگرد و کشتارگر کشته شد .

۱۳. فریدون پادشاه پیشدادی بود که با یاری کاوه آهنگر برضحاک ستمگر چیره شد. او پادشاه جهان گشت و آنگاه جهان را میان سه پسرش سلم؛ تور و ایرج بخشید.در شاهنامه از شاهان ستوده و نیک ایران است...
 
۱۴. کاوه آهنگر در زمان پادشاهی ضحاک ستمگر، شیطان در قالب آشپزی به دربار وی رفت و غذاهای خوشمزه ای برای ضحاک پخت. و به عنوان پاداش خواست که بر شانه های ضحاک بوسه زند. در اثر این بوسه شيطانی دو مار سياه بر شانه های ضحاک رویید و همان دم آشپز ناپديد شد. این بار شيطان به عنوان يک پزشک به دربار ضحاک آمده و تجويز کرد که بايد هر روز به مارها مغز سر دو جوان خورانده شود. ضحاک نیز دستور داد هر روز دو تن از جوانان برومند سرزمين را کشته و مغز آنان را به مارها بدهند.کاوه آهنگر نيز که مانند خيلی های ديگر از ظلم و ستم ضحاک به تنگ آمده بود، پيشبند چرمين آهنگری خود را بر سر نيزه زد و با ياری مردم ضحاک را شکست داده و فريدون را بر اورنگ پادشاهی نشاند. بعدها این پرچم که نشان سربلندی و پايداری ملت ایران بود به درفش ملی کاويانی تبديل شد.

۱۵.کیومرث نخستين پادشاه و بنيانگذار سلسله پيشدادي در هزاران سال پيش . نام وي در اوستا گيومرتا آمده است و ذکر شده است که زرتشتيان او را نخستين انسان ميدانند . در زمان او مردم در غارها و کوهها بودند و بدن خود را با پوست حيوانات مي پوشاندند .
 
۱۶. كورش بزرگ فرزند كمبوجيه و ماندانا اولين كسي بود كه فلات ايران را براي نخستين بار در تاريخ زير يك پرچم در آورد و پادشاهي ايران را تشكيل داد...( مراجعه شود به پستکوروش بزرگ)

۱۷. داریوش بزرگ بزرگترین پادشاه جهان....منش نیک و بزرگی او زبانزد همه مردم دنیاست
 
۱۸. خَشایارشا از پادشاهان هخامنشی است. پدرش داریوش بزرگ و مادرش آتوسا دخترکوروش بزرگ بود.نام خشایارشا از دو جزء خشای (شاه) و آرشا (مرد) تشکیل شده و به معنی «شاه مردان» است.نیک منشی و عدالت او زبانزد همگان حتی یونانیان بود....

۱۹. خسرو پرويز فرزند هرمز، فرزند انوشيروان، فرزند قباد ساساني، بيست و سومين پادشاه سلسله ساسانيان بود، كه از سال ۵۹۱ تا ۶۲۶ ميلادي بر تخت سلطنت ايران تكيه زد .
 
۲۰. انوشیروان انوشه روان خسرو یکم ، بیست و یکمین پادشاه ساسانی ملقب به دادگر که به خوبی و نیکی مشهور بود....از او بسیار یاد شده است...

۲۱. اسکیلاس دوره هخامنشی (زمان حکومت داریوش از سال ۴۸۶- ۵۲۱ ق.م.) دریا نورد و مکتشف و مهندس سازنده قنات....
 
۲۲. آرتاخه دوره هخامنشی (زمان خشایار شاه) مهندس و سازنده کانال آتوس

۲۳. استانس : دوره هخامنشی شیمیدان و استاد دموکریتوس
 
۲۴. استاذسيس : سردار دلير ايران که در نواحي هرات و بادغيس و سيستان بر ضد منصور خليفه ستمگر عباسي قيام کرد و عاقبت به فرمان منصور در بغداد به دار آويخته شد و يکي از سمبلهاي عرب ستيزي را در ايران به جاي گذاشت و درس وطن پرستي در برابر يورش بيگانگان براي جوانان به جاي گذاشت..

۲۵. بابک خرمدين : سردار دلير و پيشواي نهضت خرمدينيان يا سرخپوشان که بر ضد حکومت عرب قيام کرد و ۲۲ سال دست يورش گران عرب را از کشور ما کوتاه کرد و مبدل به سمبلي از مقاومت ايرانيان در برابر حمله بيگانگان به کشور شد . وی در تاریخ ۲ صغر سال ۲۲۳ هجری قمری در سامرا به دستور خلیفه تازی تکه تکه شد . پس از وی خانواده و همسرش نیز کشته شدند...
 
۲۶. بزرگمهر معروف ترين و انديشمند ترين وزير دربار انوشيروان دادگر که گفتگوي هاي خرد ورزانه او در تاريخ ايران ثبت گشته است...

۲۷. حلاج حسن ابن منصور حلاج . از عرفاي مشهور ایرانی - اسلامی قرن سوم هجري که با گفتن عقايد مخالف خود عليه اعراب افراطی به شهرت رسيد . او را صاحب کشف و کرامت دانسته اند و چون در زمان المقتدر خليفه عباسي خلاف موازين و عقايد اسلاميان افراطي آن زمان سخن گفته بود به اصرار فقهاي بغداد او را دستگير و مدت هشت سال در زندان سر کرد و سپس وي را از زندان در آوردند و بعد از زدن هزار ضربه شلاق به وي هر دو دست وي را قطع کردند و سپس هر دو پاي وي را بريدند و بعد جسدش را سوزاند واين وحشيگريهاي اعراب که به نام اسلام کردند هزاران بار در تاريخ ما به ثبت رسيده است...
 
۲۸. رستم فرخزاد سردار بزرگ ايران که در جنگ با اعراب کشته شد . او سپهسالار بزرگ ارتش ايران در زمان شاهنشاهی يزدگرد سوم بود که حماسه اي در جنگ قادسيه بوجود آورد که تاريخ نياکانمان را زيبا تر از هميشه ساخت در نهایت به دست سپاه اسلام کشته شد...

۲۹. سورنا : سورنا یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ است که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان قسمتی از ارمنستان و آذربادگان را تصرف نموده بودند، را با شکستی سخت و تاریخی روبرو ساخت.
 
۳۰. کمبوجيه کامبوزيا يا کامبيز . فرزند کوروش بزرگ. او با اقتداري ستودني و باور نکردني در سال ۵۲۵ قبل از ميلاد سرزمين هاي مصر را بدليل عمل نکوهيده مصريان در برابر ايرانيان که تعداي از ايرانيان را در مصر کشتند و به تمسخر پرداختند فتح کرد و کل مصر به زير چتر پادشاهي ايران در آورد...

۳۱. کيخسرو سومين پادشاه مقتدر کياني به خونخواهي کشتن سياوش برخواست و مدتهاي زيادي با تورانيان جنگيد و در نهايت آنان را مغلوب ساخت و افراسياب را به دليل کشتن سياوش که نه تنها پدر وي بود بلکه يکي از قهرمانان نامي ايران بود کشت . پدرش سياوش و مادرش فرنگيس بود ...
 
۳۲. مازيار يکي ديگر از قيام کنندگان بر عليه حکومت اعراب در ايران . وي در طبرستان بنايي بزرگ ساخت و در جهت بازگرداندن بزرگی ايران به قبل از يورش تازيان تلاش کرد . وي در زمان معتصم عباسي قيام خود را آغاز کرد و در صدد بر آمد همگام با بابک خرمدین هویت ملی ایرانی را زنده کنند که در نهايت با جنگهاي معتصم دستگير و در بغداد کشته شد . او نيز يکي ديگر از تنديس هاي ملي گرايي ايرانيان در برابر تهاجم ديگر کشورها است...

۳۳. مرداويج سردار بزرگ ايراني که او نيز در جهت متلاشي کردن حکومت اعراب در ايران کوشيد و جان داد . وي فرمانده لشگر اسفار پسر شيرويه عامل نصر بن احمد ساساني بود طبرستان را براي اسفار فتح کرد . پس از کشته شدن اسفار- مرداويج قزوين و همدان و اصفهان و اهواز را گرفت و لشگر المقتدر خليفه جنايتکار عباسي را شکست داد . وي در کمال تاسف در سال ۳۲۳ هجری قمری در حمام اصفهان به دست غلامان ترک کشته شد....
 
۳۴. مهران يکي ديگر از سرداران بزرگ ايران . وي از سپهسالاران ارتش ايران ( يزدگرد ساساني ) بود و با اعراب بيابانگرد جنگيد و ابوعبيده سردار مشهور عرب را به قتل رسانيد ....

۳۵. مهرداد بزرگ موئسس سلسله شاهنشاهی پارتیان بود که ایران را از گسستگی و لجام گسیختگی دوران تحت اشغال یونانیان سلوکی رهایی بخشید . وی در سال ۱۶۰ تا ۱۴۰ قبل از میلاد با نبردهای وطن پرستانه ایالتهای ماد - پارس - خراسان - بابل - آشور - هرات و سیستان و . . . را جزو ایران بزرگ نمود . وی پادشاه سلوکیان را اسیر نمود و با وی با انسانیت رفتار کرد و به او در گرگان مستقر ساخت و برای حسن نیت به آنان با دختر وی ازدواج نمود . او را از بزرگ ترین اشخاص موثر در تاریخ ایران نامیده اند . که به راستی اگر ظهور نمی کرد امروز مشخص نبود ما در کجای تاریخ جای داشتیم .....
 
۳۶. ارد بزرگ اندیشمند و متفکر ایرانی که نظریه قاره کهن او شهرتی شگفت انگیز یافته است..